۱۳۸۸ خرداد ۱۸, دوشنبه

کمونیست‌ها هم آدمند آقای کروبی!

مناظره های انتخاباتی امشب تمام می شود و انتخابات هم این هفته یا هفته‌ی بعد خاتمه پیدا خواهد کرد و این نمایش موقتی دموکراسی تمام خواهد شد و از کشوری که عملکرد تمام مسؤولان نظامش (به جز یک نفر) زیر سوآل می‌رود، دوباره همان ایران سابق می‌شود، همان ایران اسلامی. برای من دیدن همین مناظره‌ها اصل است و انتخاب یک نامزد اصلاح‌طلب و تغییر اوضاع حالا فرع قضیه شده است. گرچه نظرسنجی‌ها نوید پیروزی اصلاح‌طلبان را می‌دهند اما هنوز برای من شکست رییس‌جمهور قابل تصور نیست، یعنی فکرش را هم نمی‌توانم بکنم.

اگرچه من در مورد نفس رأی دادن و این که به چه کسی رأی بدهم تصمیمم را مدت زیادی است گرفته‌ام، اما برخی سخنان کروبی مرا مصمم‌تر کرد که به میرحسین موسوی رأی بدهم. من دیدگاه زیدآبادی در مورد انتخابات را می‌پسندم که گفت باید این دو کاندیدا با هم رقابت جدی بکنند، البته او معتقد است انتخاب موسوی به ضرر جامعه است، اما من نظر مخالفی دارم.

گمان هم می‌کردم که دیشب واقعاً کروبی و موسوی به نقد یکدیگر بپردازند که با کمال شگفتی و بدبختانه این اتفاق نیفتاد. این اقدام اگرچه ظاهراً به ضرر رییس‌جمهور تمام می‌شود اما پیام مبهمی به مخاطبان می‌دهند. این دو نامزد قادر نیستند یا نمی‌خواهند تمایز خود را آشکار کنند. قاعدتاً این پرسش هم مطرح می‌شود که اگر تفاوت روشنی میان این دو نیست چرا هر دو اصرار دارند که بمانند.

تفاوت کروبی با موسوی در این است که کروبی آن‌چه خودش و حامیانش ادعا می‌کنند نیست، اما موسوی چندان ادعایی نمی‌کند! واقعیت دیگری که باعث این تصمیم من شده است این است که من نسبت به برخی حامیان کروبی حساسیت منفی دارم و چه بخواهم و چه نخواهم این قضیه در تصمیمم اثر می‌گذارد و قاعدتاً این را خیلی منطقی نمی‌توانم توضیح بدهم. ورود سروش با آن ادبیات متکبرانه به کمپین کروبی قاعدتاً در تصمیم من تأثیر گذاشت گرچه من عبدالکریم سروش را روشنفکری نابغه می‌دانم که در مدرن شدن سیاست‌مدران مسلمان ایران نقش به سزایی ایفا کرده است، اما نگاهش به دیگران نگاه تحقیرآمیزی است. با کوتاه آمدن دولت‌آبادی مدتی بود که دیگر کمپین کروبی بحث‌های سروش را کنار گذاشته بود. اما دیشب کروبی با ادبیات بسیار واپس‌گرایانه‌ای دوباره به این مسأله اشاره کرد: «کمونیست را فرستاده‌اند به او بد بگوید.» خوش‌بختانه خیلی‌ها متوجه منظورش نشدند. در این جمله منظور از کمونیست محمود دولت آبادی است که مثل بسیاری از روشنفکران ایران زمانی گرایش به چپ داشته است و امروز از آن عقاید برگشته است و به نویسندگی مشغول است. اگر خوش‌بینانه فکر کنیم و بپذیریم که کروبی عوامانه واژه‌ی «کمونیست» را به جای «بی‌دین» به کار نبرده است، دست کم در مورد گرایش سیاسی‌اش اشتباه فاحشی کرده است. «او» هم منظور عبدالکریم سروش است. البته در این میانه، تقصیر مهدی کروبی هم نیست، تقصیر کسانی است که قرار است از وی دوماهه یک نامزد لیبرال بسازند، آن‌ها لازم است بعد از نوشتن بیانیه‌های حقوق بشری به او بگویند که یک نفر حتا اگر کمونیست هم باشد حق دارد از حامیانش انتقاد کند و گذشته‌اش را زیر سوآل ببرد. گاهی آموزش تئوریک به تنهایی جواب نمی‌دهد، باید کمی هم به مسائل عملی بپردازند.

مهم‌ترین شعار کروبی داشتن حزب و تیم کارشناسی و برنامه است. از نظر صوری این شعارها درست است اما عملاً دست کم در دو مورد اول چنین نیست. افرادی که هسته‌ای اصلی حامیان وی را تشکیل می‌دهند نقطه ضعف اصلی‌شان این است که کار گروهی نمی‌توانند انجام بدهند و در حقیقت سابقه‌ی خوبی در زمینه‌ی فعالیت تیمی ندارند، چون اغلب آن‌ها از تیم یا حزب دیگری جدا شده و به اصطلاح تک‌رویند. (کرباسچی و مهاجرانی و نجفی از حزب کارگزاران جداشده اند، عبدی از جبهه مشارکت، باقی از تیم روزنامه جامعه. سروش هم هیچ‌گاه راضی نشد روشنفکران دینی تشکلی بسازند.) چندان دور از انتظار نیست که فیلم‌های ساخته شده‌ی تبلیغاتی این تیم هم چنگی به دل نمی‌زند. جالب توجه این است که حزبی هم که کروبی یک شبه تصمیم گرفت بسازد، درست پس از انتخابات چهار سال پیش، چندان نقشی در این انتخابات ندارد و شخصیت‌های اصلی کمپین کروبی را افرادی خارج از حزب اعتماد ملی تشکیل داده‌اند.

با این اوصاف من اگر مجبور نشوم به مهدی کروبی رآی نمی‌دهم. در میان این چهار نامزد ترجیح من میرحسین موسوی است، هرچند از لحاظ برنامه و هدف به ویژه در زمینه‌ی مسائل سیاسی و فرهنگی چندان تفاوتی با کروبی ندارد. اما حسنش این است که اجماع بخش قابل توجهی از اصلاح‌طلبان را پشت سر خود دارد. حمایت احزاب مهمی چون مشارکت و مجاهدین انقلاب به نظرم اهمیت زیادی دارد.

 

۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سه‌شنبه

و اما حجاب اجباری

انتخابات خوبی اش این است که باب خیلی از بحث ها باز می شود, بدی اش هم این است که خیلی از این پرسش ها جوابی پیدا نمی کند. حجاب اجباری یکی از آن مواردی است که بعضی ها دوست دارند سر صحبتش را باز کنند, بعضی از فمینیست های محترمی که من واقعا به فعالیت های شان احترام می گذارم. اما به نظرم شیفتگی به برخی از کاندیداها باعث شده است که کمی در این مورد باز هم به نفع کروبی اغراق کنند.

اگر واقعاً یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری مساله برچیدن حجاب اجباری را مطرح می کرد فارغ از این که بازنده باشد یا برنده جا داشت که فمینیست ها از او حمایت کنند. به طور کلی این منطق را که نباید روی بازنده سرمایه گذاری کرد قبول دارم اما به نظرم این قاعده استثنائاتی دارد. وقتی دیدگاهی اقلیت دارد اما به شدت احساس نیاز می کنیم که این صدای خاص مطرح شود به نظرم باخت اهمیت چندانی ندارد و در چنین مواقعی باید به گرایش اقلیت رای داد. اگر بخواهم مثال بزنم فرض کنید یک کاندیدا سکولاریسم را در شعارهایش بگنجاند قاعدتا سکولارها چه او بازنده باشد و چه برنده منطقی است از او حمایت کنند. یا اگر نامزدی واقعاً فمینیست باشد یا در همین حد که مخالف حجاب اجباری باشد جا دارد فمنیستها از او حمایت کنند. با مین منطق من در دور پیش به معین رای دادم چون گمان می کردم تنها کاندیدایی است که با صراحت صحبت از دموکراسی و حقوق بشر می کند.

این مقدمه را گفتم تا بگویم اگر واقعاً کاندیدایی وجود می داشت که مساله رفع حجاب اجباری را مطرح می کرد من فارغ از دیگر دغدغه هایم از او حمایت می کردم.

نسرین افضلی سعی دارد با شعار رفع حجاب اجباری از کروبی حمایت کند, اما من هرچه می گردم در میان حرفها و برنامه هایش که دستاویزی برای این امر پیدا کنم بیشتر ناامید می شوم. اتفاقا اگر بخواهم نمادین به این قضیه نگاه کنم کمپین موسوی را فمینیست نر از کروبی می بینم. خانم کدیور که قرار است مطالبات زنان در کمپین کروبی نمایندگی کند در داخل کشور چادر بر سر می کند و در خارج از کشور روسری. بهتر است در مورد کوتاه آمدن ایشان در قضیه چندزنی حرفی نزنم. به طور کلی احساس من این است که خود کروبی حتا تمایلی ندارد که در این زمینه حرفی بزند چه برسد به این که بخواهد از آن دفاع کند. در کمپین موسوی خانم کولایی حضور دارد نمی دانم با حجاب اجباری مخالف است یا موافق, اما در مجلس چادر نپوشید. خانم رهنورد گرچه گرایش های فمنیستی روشنی ندارد اما گمان نمی کنم مذهبی تر از کدیور باشد. خانم فائزه هاشمی و سهیلا جلودارزاده هم به گمان من سوابق روشنی در زمینه فعالیت برای زنان دارند.

تمام آن چه نسرین به آن استناد می کند, اظهارات خانم کدیور است که می گوید حجاب اجباری یک قانون است و ضمانت اجرایی خودش را دارد. منطق گشت ارشاد هم دقیقا همین است. متاسفانه گرایشی هم در میان فمنیست ها وجود دارد که به آمار مربوط به زنان خیلی حساسند و شاید این حرف کروبی که چند زن را در کابینه می آورد برایشان مهم باشد اما من گمان می کنم که اگر قرار باشد تمام کابینه هم زن باشند, زنانی از جنس فاطمه کروبی هیچ گرهی از مشکلات زنان باز نمی شود.

در نهایت حرف من این نیست که فمینیست ها بهتر است به این یا آن کاندیدا رای بدهند, اما توقعاتی در سطح رفع حجاب اجباری را هیچ کدام برآورده نمی کنند, خودمان را گول نزنیم.