۱۳۸۸ خرداد ۴, دوشنبه

دوم خرداد

دوم خرداد

دوم خرداد دیگری هم گذشت و خبرها حاکی از آن است ظاهراً در تهران این روز شور و حال دیگری داشته است. خوشا به سعادت آنانی که در آن‌جا بودند و خاطرات‌شان را زنده کردند. دوم خرداد برای بسیاری از هم‌نسلی‌های من روز بزرگ و خاطره‌انگیزی است، برای من هم.

دوم خرداد برای من یعنی وقتی رییس جمهور صحبت می‌کند، دلت بلرزد و اشک در چشمانت جمع شود. دوم خرداد یعنی هیچ یک از بخش‌های خبری تلویزیون را از دست ندهی تا شاید حرف تازه‌ای از جنس شور و امید بشنوی. دوم خرداد یعنی اگر قرار است مصاحبه‌ی رییس جمهور با سی‌ان‌ان نیمه شب پخش می‌شود بیدار بمانی تا مبادا یک لحظه‌اش را از دست بدهی. دوم خرداد یعنی خریدن روزنامه واجب‌تر از نان شب، یعنی گاهی برای خریدن روزنامه در صف بایستی. دوم خرداد معنی‌اش این بود که تو هم حق داری، تو هم شهروندی و تو هم می‌توانی حرف بزنی و اعتراض کنی. دوم خرداد یعنی خیل نشریات دانشجویی کپی شده‌ و رنگ و رو ‌پریده که می‌خواهند ادای روزنامه‌های حرفه‌ای را دربیاورند. حرفه‌ای نیستند، اما خط قرمزی هم ندارند. دوم خرداد یعنی دانشگاه پاتوق روشن‌فکران و سیاست‌مداران و بحث آزادی و دموکراسی و جامعه مدنی. ...

آن روزها رفتند و من سال‌هاست که نه شوق خریدن روزنامه دارم و نه تلویزیون نگاه می‌کنم.

 

هیچ نظری موجود نیست: