آقای خامنهای در نماز جمعهی عید فطر جملهی مهمی را بیان کرد: «سخنان متهمان درباره اشخاص ديگر، حجيت شرعي ندارد و مسموع نيست» حرف حساب است، اما شگفتی من از این است که چرا این سخن این قدر دیر گفته شده است، یعنی حدود دو ماه بعد از شروع دادگاههایی که کارکردش اعتراف گرفتن در مورد دیگران است و گویا هدف اصلی از پخش تلویزیونی آن این است که مخالفان داخلی و خارجی محکوم شوند. گویا ایشان اطلاع چندانی از این دادگاهها نداشته است!
از سوی دیگر مسئولان دانشگاه سیستان و بلوچستان، به ویژه نمایندهی رهبری، در ترم گذشته سناریویی را برای سرکوب دانشجویان فعال دانشگاه طراحی کردند که پایه و اساسش اعترافات سراسر کذب یک دانشجو علیه دیگران بود. آقای پورذهب که نمایندگی رهبری در این دانشگاه را بر عهده دارد و از زمان تصدی وی سرکوب دانشجویان به طرز بیسابقهای شدت گرفته است، بی آن که لازم ببیند در مورد پرونده نشریه فریاد یک دقیقه با من و دیگر متهمان صحبت کند، تنها بر پایه اعترافات دروغ حامد سالاری قضاوت کرد و حتا شنیده شده است که در برخی محافل گفته است در مورد پرونده نشریه فریاد به یقین رسیده است. چگونه ممکن است کسی بدون دیدن متهمان و شنیدن حرفهایشان به یقین برسد؟ اتفاقات عجیب زیادی پس از ورود ایشان به دانشگاه سیستان و بلوچستان رخ داد که سناریوی فریاد مشتی نمونهی خروار است.
موضوعی که من هیچ وقت از آن سر درنیاوردم این بود که ایشان دو سیاست کاملاً متضاد با هم را در دانشگاه پیش میبُرد که هیچ سنخیتی با هم نداشتند یا دست کم من هماهنگی میان آنها نمیدیدم. از یک طرف آقای پورذهب سناریوها و پروندههای متعددی را برای سرکوب فعالان دانشجویی و نشریات و تشکلهای دانشجویی مدیریت میکرد (مثل پخش شایعات دروغ و تهیه طومارها و شکایتهای جعلی و بیاساس) که نتیجهاش هم این شد که بعد از یک ترم اکثر فعالان دانشجویی با احکام انضباطی روبرو شدند، نشریات دانشجویی مستقل و منتقد حذف شدند، درِ تشکلهای دانشجویی منتقد هم تخته شد. از سوی دیگر در نشریات و شبنامههایی که با حمایت ایشان منتشر میشد، در کنار توهین و تهمت به فعالان دانشجویی، برای سازمان مجاهدین خلق تبلیغ مستقیم صورت میگرفت. در شبنامهی چندصفحهای که با هزینهی بسیار تهیه و در شب عید قربان به همراه شیرینی و سیدی و شکلات توزیع شد، مطالب سایت مجاهدین خلق با ذکر نشانی اینترنتی در صفحهی اول منتشر شد به طوری که بسیاری از دانشجویانی که آشنایی با این سازمان تروریستی نداشتند با آدرس این سایت از طریق شبنامه آشنا شدند. (البته از این حیث شبنامه بود که نام نویسندگان و تهیهکنندگان در آن درج نشده بود اما در عمل با حمایتها و پشتیبانیهایی که از آن صورت گرفت و با توجه به هزینههای زیاد آن، مشخص شد که با هماهنگی کامل مسئولان دانشگاه تهیه و منتشر شده است. بعدا چند تشکل اسلامی در بیانیهای بدون اشاره به تبلیغات سازمان مجاهدین خلق از محتوای آن شبنامه حمایت کردند و آرم بسیج دانشجویی در فیلم داخل سیدی دیده میشد.) زمانی که در کمیتهی ناظر به انتشار این شبنامه اعتراض کردیم ایشان مخالف سرسخت بررسی کردن این موضوع بود و متأسفانه دیگر اعضای کمیته (به غیر از اعضای دانشجویی) کاملاً تحت نفوذ ایشان بودند. در نشریه خیمه هم که با حمایت ایشان منتشر میشود، سال گذشته در مطلبی عجیب به تحسین نبوغ و استعدادهای مسعود رجوی پرداخته شد و عکس زیبایی از وی در حالی که ذوالفقار علی را در دست داشت، با کیفیتی مناسبِ قاب گرفتن منتشر شد! بسیاری از دانشجویانی که اسم وی را نشنیده بودند با خواندن نشریهای که از سوی دفتر نمایندگی رهبری منتشر میشد با زندگینامه و چهرهی خوشتیپی از وی آشنا شدند. هنوز هم من از این رفتارهای دوگانهی مسئولان دانشگاه و به ویژه آقای پورذهب سردرنیاوردهام، امیدوارم یک نفر پیدا شود و توضیحی بدهد.
بد نیست که این جملهی آقای خامنهای به صورت بخشنامهای به تمام نمایندگیهای ایشان در دانشگاهها فرستاده شود تا برای سرکوب دانشجویان فعال دانشگاه از روشهای دیگری استفاده کنند و به اعترافات یک دانشجو بسنده نکنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر