۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

نکاتی در مورد تحولات اخیر

راه سبز امید

میرحسین موسوی سرانجام تصمیم گرفت که وعده‌ی تشکیل جبهه‌ی سیاسی خودش را عملی کند. البته هنوز جزئیات زیادی از آن منتشر نشده است فعلاً نام آن «راه سبز امید» است که به صورت رسا هم مخفف شده است. باید منتظر توضیحات بیشتر ایشان باشیم تا ببینیم این جبهه چیست و چه می‌خواهد بکند. پیشتر از این و در طول رقابت‌های انتخاباتی مهندس موسوی چندان به حرکت‌های جمعی به این شکل مبادرت نمی‌کرد و با همان شعار «هر شهروند یک ستاد» سعی داشت نیروهای اجتماعی را بسیج کند. به نظر می‌رسد اتفاقات پس از انتخابات انسجام نیروهای مخالف دولت را محکم‌تر و گسترده‌تر کرده است. از این رو اگر قرار باشد دولت دوام بیاورد، این جبهه احتمالاً قدرتمندترین اپوزیسیون آن دولت خواهد شد.

تجاوز جنسی بدتر است یا قتل؟

با افشاگری حجت‌الاسلام مهدی کروبی در مورد فجایع رخ داده در بازداشت‌گاه و اشاره‌ی ایشان به اخبار مربوط به تجاوزهای جنسی، فضای سیاسی التهاب بیشتری پیدا کرده است. انعکاس این اخبار در خارج از کشور نیز گسترده‌تر بوده است. اگر چه در هیچ جایی بیان نشده است، اما از شدت گرفتن اعتراضات اخیر می‌توان درک کرد که از نظر بسیاری از نخبگان گویا تجاوز جنسی مسأله‌ای شرم‌آورتر از کشتار است. به هر حال بسیاری از آنان تا زمانی که صحبت از قتل بود اعتراضات چندانی نکردند و با مطرح شدن این موضوع است که عده‌ای حتا به مجلس خبرگان متوسل شده‌اند. البته هر دو عمل رفتاری غیرانسانی و ناپذیرفتنی است و هیچ حکومتی به راحتی نمی‌تواند دامان خود را از این اتهامات پاک کند. بحث من صرفاً مقایسه‌ی این دو نوع جنایت است.

از نظر حقوقی و تا حدودی فرهنگی اهمیت دارد که تجاوز جنسی را چیزی فراتر از قتل انسان‌ها ندانیم. زمانی که تجاوز جنسی هم‌تراز با قتل انگاشته شود قربانی تجاوز برای دفاع از خود ممکن است به قتل متجاوز هم مبادرت کند. (این بحث‌ بدیهی است در شرایط تجاوز سازمان‌دهی شده در بازداشت‌گاهی که هیچ کاری از دست قربانیان برنمی‌آید و صدای‌شان به جایی نمی‌رسد، مصداقی پیدا نمی‌کند. البته تجاوز جنسی معمولاً در شرایط خاص رخ می‌دهد.)  از سوی دیگر شخص متجاوز زمانی که جرم خود را هم‌تراز با قتل بداند برای پاک کردن مدارک جرم ممکن است دست به قتل هم بزند. (این موضوع در مورد مجازات اعدام قاچاق‌چیان هم صادق است، وقتی قاچاق‌چی می‌داند در صورت دستگیری اعدام خواهد شد حتا به قتل عام پلیس هم دست خواهد زد، بالاتر از سیاهی که رنگی نیست!) برخی از خانم‌هایی که در معرض تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند به قتل متجاوز مبادرت کرده‌اند و حالا در دادگاه‌ها منتظر حکم نهایی هستند. این‌ها مدعی هستند که در مقابل تجاوز جنسی دست به دفاع زده‌اند و در نتیجه جرمی مرتکب نشده‌اند. برخی از حقوق‌دانان و فمینیست‌ها هم از این متهمان حمایت می‌کنند. تا جایی که به جلوگیری از اعدام بینجامد این حمایت‌ها به‌جا و شایسته است، اما کم‌کم باید بپذیریم که در مقابل خطر تجاوز جنسی هم نباید دست به قتل زد. به هر حال قتل از تجاوز جنسی جنایت بزرگ‌تری است.

احترام و توهین به مقدسات

اکبر گنجی در یادداشتی که چندی پیش نوشته بود به تجزیه و تحلیل موقعیت سیاسی نیروها در ایران پرداخته بود و توازن نیروها را بررسی کرده بود. یادداشت قابل توجهی بود به ویژه در بخشی از آن که اشاره کرده بود جنبش سبز باید به شعار مخالفت با اعدام هم مجهز شود. استدلال او این بود که عده‌ای از هواداران نظام چون می‌دانند در صورت سقوط نظام اعدام خواهند شد تا آخرین لحظه از نظام پشتیبانی خواهند کرد، اگر آنان مطمئن شوند که در صورت سقوط حکومت، قطعاً اعدام نمی‌شوند از حمایت از حکومت دست برخواهند داشت. چه این استدلال درست باشد و چه غلط، به طور کلی مخالفت با اعدام شعار مهم و خوبی است که بد نیست در کنار دیگر مطالبات اصلی جنبش سبز مورد توجه قرار بگیرد.

در بخش دیگری از مقاله‌اش اکبر گنجی اشاره‌ای به هم‌زیستی مؤمنان و غیرمؤمنان کرده است و نوشته است که برای جلوگیری از درگیری بهتر است غیرمؤمنان به عقاید مؤمنان احترام بگذارند و مؤمنان هم به عقاید غیرمؤمنان. در نتیجه هیچ کدام به عقاید دیگری توهین نکنند. موازنه‌ی مطرح شده از سوی گنجی نوعی موازنه‌ی منفی است که تجربه ثابت کرده است که متأسفانه کارآمد نخواهد بود. زیرا در طرف مؤمنان کفه‌ی مقدسات سنگینی می‌کند و آنان حاضر نیستند به راحتی آزادی بیان دیگران را در اظهار نظر در مورد مقدسات بپذیرند. غیرمؤمنان معمولاً مقدساتی ندارند و به طریق اولی برایشان مهم نیست که به عقایدشان توهین بشود یا نشود. اگر بنا باشد هیچ کس به باورهای دیگری توهین نکند، در این قضیه همیشه داد مؤمنان بلند می‌شود چون با شنیدن اظهارات غیرمؤمنانه‌ی دیگران همیشه احساس می‌کنند که به عقایدشان توهین شده است. از سوی دیگر اساساً به روشنی معلوم نیست چه چیزی توهین است و چه چیزی توهین نیست. توهین به مقدسات تعریف روشنی ندارد. مثلاً اگر یک غیرمؤمن بگوید خدا وجود ندارد، آیا به خدا و عقیده‌ی دیگرانی که می‌گویند خدا وجود دارد توهین کرده است؟ اگر این حرف توهین تلقی شود در آن صورت او مجبور خواهد بود حرف‌هایی را بزند که مؤمنان قبول دارند. بنابراین موازنه‌ی منفی را باید با موازنه‌ی مثبت عوض کنیم و به جای آن که همه را از توهین به باورهای دیگران منع کنیم، به همه آزادی بیان بدهیم که هر چه می‌خواهند در مورد باورهای دیگران بگویند و هم مؤمنان و هم غیرمؤمنان بپذیرند که دیگران حق دارند در مورد عقایدشان هر طور که مایلند صحبت کنند. مهم این است که در مقابل آزادی بیانِ دیگران، کسی متوسل به خشونت و تعرض به دیگران نشود.

هیچ نظری موجود نیست: